حریف فاطمــــه دیوارودر نیست ...... که عاشق راهراسی ازخطر نیست
نوشته با خط میخی به ســــینه ......... سزای عاشق حیــــــــــدر همینه
حریف فاطمــــه دیوارودر نیست ...... که عاشق راهراسی ازخطر نیست
نوشته با خط میخی به ســــینه ......... سزای عاشق حیــــــــــدر همینه
كسي كه علت ايجاد شيث و شمعون است
قسم به حضرت زهرا رقيه خاتون است
بگو كه منكر دردانه حسين داند
به آيه آيه قرآن هميشه ملعون است
و منكران مقامش شبيه ابليسند
اگر عمارت فقه اند تازه تاسيسند
و گر كه چله نشينند به مسجد الاقصي
براي لحظه به لحظه اش گناه بنويسند
دخيل دست عطايش هزار قارون است
كسي كه شيعه به او تا هميشه مديون است
و آن مكان كه ملقب به قاب قوسين است
در آرزوي قدوم رقيه خاتون است
.
.
.
نام ما را ننویسید ، بخوانید فقط
سر این سفره گدا را بنشانید فقط
حُرّم و چکمه سر شانه ام انداخته ام
مادرم را به عزایم ننشانید فقط
صبح محشر به جهنم ببریدم اما
پیش انظار گنهکار نخوانید فقط
پیش زهرا نگذارید خجالت بکشیم
گوشه ای دامن ما را بتکانید فقط
حقمان است ولی جان اباعبدالله
محضر فاطمه ما را نکشانید فقط
گر بنا نیست ببخشید، نبخشید اما
دست ما را به محرم برسانید فقط
سمت آتش ببری یا نبری خود دانی
من دلم سوخته گفتم که بدانید فقط
.
.
.
اهلِ روضه بسم الله ...
زینب هلال و ماه هلال و سپه هلال
راوی هلال و هول بریدن گرفته بود
نیزه حلال و تیغ حلال و سنان حلال
ذبحِ حلال حال تپیدن گرفته بود
مَحکم مباح و حُکم مباح و حَکَم مباح
خون مباح سرخ و... جهیدن گرفته بود
اسب حسین جای شتر نحر شد به نهر
تصمیم «اَلظلیمه کشیدن» گرفته بود...
ضجه حرام و اشک حرام و بکا حرام
بوسه حرام و قلب دریدن گرفته بود
.
.
.
چه زیبا و غریبانه آرام گرفته ای، بقیع!
بغضی در گلو داری...؟!
شاید از مولایت سکوت را یاد گرفته ای و به عزلت نشینی عادت کرده ای؟!
نمی دانم ! شاید از بانو زینب کبری آرام گریستن را به یادگار نگه داشتی! آن هنگام که روح و روان علی به خاک سپرده می شد! شاید از امام غریب خفته ات ،حضرت حسن، صبوری را به ارث برده ای! یا از مولایت حضرت حسین، سوختن و ساختن را دیده ای و دم فروبستی! آخر مگر تو گنجینه های علم خدایی را که همانا امامان همام حضرات محمدبن علی و جعفر بن محمد را در قلب خود جای نداده ای؟! نمی خواهی چیزی بگویی ؟! بس نیست سکوت...؟! تا کی بغض در گلو؟! تا کی فریاد در خاموشی؟! اما... از همسایه ات می گویم! کوچه بنی هاشم. تو شاهد بودی و دم فروبستی! می دانی که چه می گویم؟! ماجرای کوچه ... در نیم سوخته ... چادر خاک آلوده ... تو نیز منتِظِر آن منتَظَر بمان که با ظهورش می شوی همان "جنت البقیع"...
بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیک یا اباعبدالله...
مولای من حسین جان سلام...
اینجا هوا، هوای روزهای بعد از شهادت پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم است.
آن روزها که عمویم تنها بود و مردم فراموش کردند بیعتشان را...
شما هم شبیه پدرتان... شبیه حسن علیه السلام...
اینجا بیعت که هیچ دعوتشان را هم فراموش کردهاند.
کوفه شمشیر تیز کرده برای انتقام خوبیهای پدرت!
و تازیانه برای ...
نیا که این آتش خیمهها را که میسوزاند هیچ، معجرها را هم...
پسر عمو جان!
نیا، نیا که اینجا یک دشمن جوانمرد هم نیست چه رسد به دوست...
برگرد که ریسمان بافته اند برای...
برای هزاران دست...
سرت سلامت پسر فاطمه سلام الله علیها
.
.
.
به نام خاک ديار خدا ، به نام نجف
به نام حضرت سلطان دين امام نجف
دليل خلقت عالم ، دليل خلق زمين
به احترام علی بود و احترام نجف
گمان کنم که خدا از ازل به دست خودش
نوشته واژه ی "الله" را به بام نجف
علی عليه السلام است کعبه ی سيار
که واجب است کنی سجده در تمام نجف
به روی کافر و مومن در حرم باز است
که رد هيچ کسی نيست در مرام نجف
.
.
.
تعداد صفحات : 15
بـگـذار دلـت یـاد کـنـد از مـحـنـی از کـنـج خرابه و غـمِ دلـشـکـنـی افطار کـه شـد رقیه را یـاد کـن و بـا گریـه بـگو: مَن الذی أیتمَنی؟